پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

به : پیام سیستانی .

                   - که  مراوداشت به کار برگردانی واین برگردانیها را مدیون محبتهای ایشانم. 

                    

 Шаламов

Варлам Шаламов

 ورلام  شلاموف

(1907-1982) ...و۲ باربه زندان رفت - درتنهایی زیست و در تنهایی مرد ! -

 

برگردان از روسی .

با زیزنوبس تلفظ پارسی وازه های روسی

دریاباری.

 

БУКЕТ

گلدسته

 

Цветы на голом горном склоне,

گلهای در سراشیب تند کوه

Где для цветов и места нет,

جایی که سزاوار رنگینی نیست

Как будто брошенный с балкона

گویی ازبالکنی پرتاب شده

И разлетевшийся букет.

وگلدسته ای است پراگنده

Они лежат в пыли дорожной,

آنها برجاده ای گردالود خوابیده اند

Едва живые чудеса۰۰۰ 

اعجوبه ای به زحمت زنده ... 

Их собираю осторожно

آهسته می چینم شان

И поднимаю - в небеса

وبر می افرازم بسوی آسمان.

         

نظرات 47 + ارسال نظر
. 1386,01,07 ساعت 11:49 ب.ظ

گریستم فقط.

حمعه 1386,01,08 ساعت 08:39 ق.ظ http://www.adabistan.com

دریاباری عزیز
سال خوب وخوشی برازشعر وگل رارابرایت آرزومی کنم.
من یک سال دیگر کهنه شدم

سلام برادر.
خوبی؟

وفا 1386,01,08 ساعت 09:28 ق.ظ

نازنین و دل انگیزه مثل همیشه....شاد باشید و همیشه شاعر بمانید ...در یا باری عزیز زیبا برگردانده اید .

درودوفا جان
ممنون.

سلام / ۲۰ سال به به / من که هموراه تمجیدش کردم /
من کجا شعر کجا و سخن ناب کجا/ لطف یارست که شایسته غزل میگویم(عاصی) / دریاباری عزیز خوشم که بعد از بیست سال هم بانو زیبایت دست از مهربانی هایش نبرداشته و هموراه درت را تگ میزند ما که ................./ دعایت میکنم سبزینه باشی/
ترجمه هم خیلی عالی و باحال بود .. شمشاد بمانی

دوعایت میکنم....آمین!

[ بدون نام ] 1386,01,08 ساعت 12:14 ب.ظ

خرشو.. ملاتیدس.. اینه کدام شعر ژشتو را هم ترجمه کنی خوب می شه... اول که عکس را دیدم گفتم که پیام جراحی پلاستیکی کرده ... اما دیدم که نه یک ادم روس کافر است.

به هر صورت... زیبا بود.

درود بر دریاباری عزیز

امروز چونان هر روز به تارنمایت آمدم تا دلی تر کنم از خمره ی شعرت که غافلگیرم کردی . انگار جهانی را در من تکاندی و پامیری را بر دوشم نهادی دوست . چگونه می توانم آیا پاسخگوی این همه مهربانی ات باشم ؟ . شرمناکم کرده ای و چه بسیار . جان بلندت بر جهان کوچکم سایه افکنده . براستی زبان بندم کرده ای بی هیچ گزافه ای . من لایق خاک پای تو هستم دوست ، نه تاجی بر بلندای شعرت . می بالم به خویشتن که همدلی پر شور چونان تو دارم .

شادم که دل به برگردان سپرده ای ، چرا که نیازی بزرگ است . و چه زیبا هم عطر کلام شاعری بزرگ را واگویه کرده ای . دست مریزاد . به گمانم عشق بزرگت جهانی را در جانت رها کرده است که اینگونه چرخان و رقصان واژگان را می رقصانی .

باز هم بنویس . تو را به عشق بزرگت سوگند ، بنویس .

تو
ازقصیده بلندی و
درتغزل نومیدی ام
نمیگنجی

چهار پاره
- رباعی و مستزاد و چه ها ...
- همه -
قوالب تنگ اند

ای انحنای بزرگ!
گره ما
واکن
به راهت آیینه بنهاده ام
تماشاه کن....

عزیز دل دریاباری جان

پیغام هایت را خواندم دیروز و نیز شعرت را . میزبان دوستی بودم از کردان . آفتابی بر خلیج می تابید و تو خود می دانی اینجا قحط الافتاب است و تا می تابد آدمیان چونان مورچه ها بیرون می خزند و دل به نور می سپرند . برای همین بود که دیروز نبودم و حتی فزصت نشد در باره ی شعر دیروزت کلامی بنویسم .
ما هم دیروز دل به آفتاب و ماهیگیری سپردیم اما جان برادر آب گرفتیم و ماهی نه .

گفته بودی شاید من دلگیر شده باشم . برادر چیزی در جهان برای دل گرفتن نیست . شاید من بتوانم دل را بگیرم اما نمی گذارم دل مرا . گفتمان نخستین برگ کتاب مدرنیت و مدنیت است پس جایی برای دلگیری نمی ماند . تازه آن هم در جهان شیرین خمره .

عزیز دلم هزار بار دیگر هم می گویم : من لایق خاک پایت بودم نه تاجی بر بلندای برگردانت . سپاس و دست مریزاد . راستی حال دل عاشقت چگونه است ؟

ن.آگاه 1386,01,08 ساعت 03:46 ب.ظ http://najibullahagah.blogfa.cm

پری کراسنا!
اسپه سی به!

نی زش تو....

فرید اروند 1386,01,08 ساعت 05:06 ب.ظ

سلام دریا باری عزیز!
اگر امروز ورلام شلاموف زنده می بود وزبان فارسی دری هم بلد می بود بدون مبالغه می آمد ودست هایت را فشار می داد به خاطر برگردان زیبایت آن زیبایی های که در برگردان است در اصل شعر کمتر محسوس است وشاید زبان روسی من می لنگد به هرترتیب کار شاهانه است اگر ادامه بدهی ودریچه باز کنی سوی مرزهای بیرون زبان فارسی دری … زنده باد

درود اروند عزیز.

[ بدون نام ] 1386,01,08 ساعت 09:22 ب.ظ

بی حضور کلکهای تو
ارغنون پلکها خپ بود
-گرچه...چه قشنگ...این گل هم مانند هر گلی دگری از باغ ات زیبا و معطر بود.
همیشه باغ شعر ات این طور پر حس باد.

خدا تو را خیر بدهد با این ترجمه ی زیبا...خیلی خیلی موفق است ...جای ترجمه ی شعر از زبان مبدا به شدت خالی است..و چه خوب که تو روسی می دانی و همین انتظارم را زیاد می کند...منتظر ترجمه های دیگرت هستم..لحظه شمار...

درود دارایی عزیز.

طلوع 1386,01,08 ساعت 10:42 ب.ظ http://tolooeno2.blogfa.com

سلام آقای دریاباری

خیلی قشنگ بود و این آقای سیستانی که من از اینجا با نوشتارهای ایشان آشنا شدم در خور این ترجمه زیبا هستند .دست شما هم درد نکنه این همه هنرمندید و شاعر و مترجم .امیدوارم دوستیتان پاینده باشد و ما هم استفاده ببریم از این کلمات زیبای شما و این عطر دوستی.

ترمه 1386,01,09 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام دوست مهربان من
روزهایت بهاری باد

ازشما نیز.

فرشته 1386,01,09 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.frishta.blogfa.com

روسی بلد نیستم ولی آنچه شما ترجمه کرده اید خیلی زیباست. به قول اروند عزیز ادامهء آن قشنگتر خواهد بود.سپاس

فرید حسرت 1386,01,09 ساعت 01:46 ب.ظ

دریاباری گرامی سلام
تبریک تبریک...حرفی ندارم جز توصیف . شاد باشی

ضربعلی 1386,01,10 ساعت 07:21 ق.ظ

سلام مسیو جان .
کاش ازین کار ها همیشه کنی .
عالی بود ، حظ بردم .
در اخبار گفتند رفتی بلاروس ؟
گفتم سماگون ها رسیده اند حتما .
تو هنوز اینجایی ؟
فردا با ضربعلی می آیم . پنجره را باز بگذاری ، که اگر شیشه شکست تاوان نیست . ضربعلی زینه بلد نیست از پنجره می آید . چای سبز و کشمش که هست . خود اگر رفتی ؟ مختاری . سلام ما را هم برسان .
بدرود .

بونژو امی جان.
اینجاه فردا -به بهانه ای نوروز - هواداران ام الخبایث کنسرت راه انداخته اند. هارون یوسفی از ب ب سی - میاید برای جاسوسی! و دوشب پیوسته باید تجسس کند خانه ای ضربعلی ادب نشناس را - که بسی آب ونقاب از روی مردمان برده است!

[ بدون نام ] 1386,01,10 ساعت 10:51 ق.ظ

نامه برایت نوشتم خواندی یا نه؟

خواند . درمورد آن پاکستانی و.... دیگر نمی نوبسید .قول داده!
امیدواراست هرچه رود تر ازغم انبار کتابها برایی و بسرایی.

گران ارج شاعر گرامی آقادی دریاباری درود بر شما.
خوش حالم که سرانجام تارگاه شما را یافتم.


خجسته بهار را برایتان شاد باد می گویم...


همچون بهار باشید
بدخشانی

بدحشان من
برادرمن
درودبرشما.

دریا باری عزیز

اینروز ها هم درگیر مهمانداری هستم و هم درگیر چند کتاب شعر به گویش سیستانی که با هم گپش را زده بودیم . کاش مثل آن شب های سر خوشی باز هم تکرار می شد تا کمی سبکبال گپ می زدیم . براستی که زندگی گاه حبس جایی ناکران می شود . دلم می خواهد می زدیم به کوه وکمر ـ البته با امالخبایث دست ساز تو .

دلم گرفته از این آسمان ِ تنهایی
فدای مقدم سبزت چرا نمی آیی

شادکام باشی عزیز دل .

سلام دوباره .
از دست نوشته هایم اگر رازی نیستی ، فقط همین قدر میتوانم و بس . من که ادبیات نخوانده ام آخر . در مطلب که روی صفحه گذاشتم از شما تقاضا کردم که به مصاحبه زکیه دختر اختطاف شده افغان در سایت « افغانستان تی وی دات اورگ » گوش فرا دهید . خواهشمندم .
http://afghanistantv.org/details.php?image_id=17&sessionid=33134067f737fd830b3e675633ce8574&sessionid=33134067f737fd830b3e675633ce8574
مرسی .
برزم .

نازنین 1386,01,11 ساعت 05:52 ق.ظ http://nazaninnima.persianblog.com

بسیار زیبا و استادانه ترجمه کرده ای . موفق و پیروز باشی دوست عزیزم .
سال نو مبارک ....////
زمستان ملال انگیز بگذشت بهاران خنده برلب آشنا کرد ...
بیا با هم بهار امسال ثبت کنیم . منتظرم

دوست 1386,01,11 ساعت 07:22 ق.ظ http://resalateman.blogfa.com

سلام
..
خدا کند روزی برسد که تمام دلها از رضایت و دلخوشی مملو باشد
اشکی بجز شوق در چشمها حلقه نبندد
خدا کند ....

دو بجهء صبح ، باز گشت از دشت
چراغ خانه ات خاموش
ضربعلی رفت ، که رفت
گفتم که کجا ؟
چوب فروشی ...
گفته گفته ، رفت
و ...
همی گفت ، بیا ...
بیا تا آتش افروزیم و طرح نو در اندازیم
بیا دنیا بسازیم ، نه با دنیا بسازیم
اگر دستش نگرفته بود یک ماه پری
ضربعلی ، خانه را سوخته بود
داوود .

بیا تا آتش افروزیم و طرح نو در اندازیم
بیا دنیا بسوزیم ، نه با دنیا بسازیم
بیا

چپایوف 1386,01,11 ساعت 03:38 ب.ظ

دریا بازی صاحب ـ من بی باور ام به اینکه شما توان برگردان اشعار روسی را دریک قالب شعری داشته باشید !

....برگردان اشعار دریک قالب شعری؟!

چپایوف صاحب!
عیب رتدن مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت!

پروانه 1386,01,11 ساعت 09:27 ب.ظ

سلام بر دریا باری خوب
من روسی بلد نیستم اما مطمینم تنها کسی میتواند چنین برگردان کند که به عمق اش نزدیک شده باشد. احساس میکنم ورلام شلاموف هم اگر امروز زنده میبود میخواست فقط و فقط شعر بگوید تا دریا باری به دری شیرین برگردانش کند.
همیشه فکر میکردم روسی زبان ناملایمی است. درصورتیکه چه زیبا بیان کرده این شاعر و همینطور شما.
برای زحماتت ممنون.
موفق باشی. و منتظر بعدی استیم.
حرمت

پروانه جان
ممنون
محبتهای شما - پروانه جان - جسورم میکند وترجمه ای دیگر برای شما به نام شما وهدیه شما- خواهد بود.... ممنون ازلطف شما.

ای جان برادر.... درود

به گمانم ام الخبایثت دوست ما ـ غرجی ـ را گنگس کرده است . هر چه پیغام می دهم بی جواب می ماند . هیچکس هم دَرک ندارد از این جوان . سرک به سرک رد پایش را از خمره خانه های جهان پرسیدم ، باز هم نشانی اش را نیافتم . راستی تو لب بر لب کدام " جام بانو " زده ای که چنین سرمست قلم را می چرخانی و جهانی را در واگویه هایت ، وا گو می کنی . باز هم دست مریزاد . شرمناکمان ساخته ای پس با امالخبایثت باز هم سرمستمان کن .

شاد زی عاشق جان


سیستانی عزیز.
غرجی ارترس یک پاکستانی پنهان شده!
عقلانیت مع اوصف مفیدیت مضرت های هم دارد....هرچند به غرجی میگویم کمی دیوانگی نمی تواند . واین ضعف غرجی است. به هرحان
ادم خوب بود. ببخشایدش!

حضور آن سرور عزیز دامته برکاته و رضوالله مقامه .
دایم صلوات و اعظم البرکاه
تا باد چنین بادا ، یا رب العالمین
آمین .
چندگاهی مهمان تو بودم
یا هو
چه قشنگ
دو هفته بعد
رفتم کابل
در چای خانه بیا
گنده باز ....
پاتوق ...
داوود ؟؟؟
راسی ، تو را به خدا مرا بخوان
داستان زکیه را بشنو
گریه نکن ، با تو هستم
با مهر .

کایلی عزیز درود.
این - ذکیه - را درکدام بخش برنامه میشود دید؟

احمد 1386,01,12 ساعت 09:53 ب.ظ http://aakkh.blogfa.com

باسلام وعرض تبریک هفته وحدت .
بامطلب زندگی واقعی انسان به روزم .
موفق باشید .

[ بدون نام ] 1386,01,13 ساعت 06:39 ق.ظ

قرا تو خو مه ره می شناسی... ادمای کاکه از گیر پاک...فرار نمی کنه... اینه دو سه روز دگه باز پس می ایوم. دو سه هفته است که دو لین ژشتو را ترجمه می کنم... تا هنوز تمام نشده...یک ماه وقت کار اس..

راستی در صفحه تغییر آوردم . جناب سیاه سنگ تیلفون کرد و کمکم کرد . لطفا عزیز م دوباره بیا و پایان صفحه ام را بخوان .
از محبت تو ممنونم .
خواهش میکنم بیا .
با مهر .

حضرت عاشق جناب دریاباری .

در جریان باش که پیشاپیش ما روانه ی دیار روسانیم . مباد که فردا غرجی سر به کوه و بیابان بگذارد . این هم پیغامی برای شما و غرجی .

درود بر غرجی عزیز

دیشب برای دریا باری نوشتم که ام الخبایثت در دیار قرقیز ها دوست ما را آواره کرده است . امان از این بنگاه های خبر پراکنی . شنیدم که بنیاد گرایی از دیار پاکان پاکستان دیار به دیار از قرقیزستان و ازبکستان تا حوالی تاجیکستان و کابلستان در پی ات می گردد .

راستی غرجی جان ، اگر شرایط خوب بود و بر وفق مراد شاید با دریا باری و وطندار به دیارتاجیکان و اکراین و روسیه رفتیم و بعد هم به دیدار تو آمدیم . چندی ست هوای دیار تاجیکان تاب از من ربوده است . در هر روی اگر وطندار هم نیاید باز هم ما می آییم پیشت . به یاد سر خوشی های کابلستان . شاید یکی از غزل های کابلیات را چسباندم بر سینه ی تارنما . به دنبال نشانی گلرخسار و پروفسور مسلمانیان و دکتر همدمف می گردم . وقتی آمدیم نگویی امتحان دارم که در ما کارگر نیست . بی خبرمان نگذاری .


پیام عزیز.
این امتحان دارم های غرجی معنایی بخصوص دارد همانگونه که هرگرد گردو نباشد هرامتحانی نیز گذشتن از صراط مکتب وسبق نبود.... آری غرجی امتحان دارد هر شب زحمت میکشد!

جمعه جاغوری 1386,01,13 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.adabistan.com

سلام به حضرت دوست،
سپاس که به ادبستان پیام گذاشتی. حق باشماست. وبه قول شاعرشاعرها: خلق الانسان عجولا
ترجمه راخوانده بودم می خواسته بوده ام که چیزی درموردش بنویسم. ولی این روزهاوآن روزها بارکشیدن فرصت نفس کشیدراازمن ربوده بوده وربوده است. دریک کلام خیلی باشکوه است.

حضور حضرت دوست ، دریاباری شاعر ماهر .
گفتی به بازی با واژه ها در شعر باور داری ، شعر که باید انعکاس صدای روزانه باشد . سایه ای از واقعیت را بنماید و فراتر از زمان خود به پیش رود . تو به بازی با واژه ها ، درسیاست باور داشته باش . نیک میدانی که سردمداران کاخ سفید ، کانون جهانی ملل متحد را در اختیار دارند . بیست و پنج فیصد بودجه اش را تامین میکنند و بیشترین حرف را ، همین ها در آن کانون میزنند . کانونیکه در رواقش حرف های هم طراز تو نوشته است :
بنی آدم اعضای یک دیگر اند
که در آفرینش ز یک جوهر اند
چوعضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
حضور نا مبارک این نظام گرگی ، در همه جا زیر نام مبارزه با تروریزم است . ولی تروریزم معنی اش این خواهد بود که ، کشتار مردم غیر نظامی برای پیشبرد اهداف سیاسی ، صرف نظر از آنکه چه کسی مرتکب این کشتار گردد و عاملین آن مدعی رسیدن به چه هدف های شریفی باشند .
آن کس که با هیولا به جنگ بر می خیزد ، می باید متوجه باشد که در طی آن خود به هیولا مبدل نگردد . آنچه روی صفحه ی من آمده است ، چهره ای بی نقاب است از حقوق بشر و اخلاق آمریکایی .

اخلاق آمریکایی و دموکراسی نیرنگ و فریب ، که آن را در چهره های گردانندگان قصر سفید میبینیم . گروه هشت نفری که امروزه در سراسر جهان به چهره های منفور عالم بشریت مبدل گردیده اند . دموکراسی و حقوق بشر آنها ، که با بمبارد از طریق آسمان صادر میشود و از زمین با رگبار توپخانه به جلو رانده میشود . در مخوف ترین زندان هایش در گوانتانامو ، ابوغریب ، زندان های بگرام و قندهار و هشتاد زندان دیگر ، در جزایرشرق دور مشاهده میکنیم . اینست حقوق بشر آمریکایی و دموکراسی زور و زر و تزویر .
ارج گذاشتن به شرافت ووقار انسانی ، باید مبنای هرگونه تغییر و تحول در جامعه باشد ، نه در نصب عمال خود فروخته واجیر در راس کشور ها ...
البته ما به کسی درس نمی دهیم ، اما حاضر نیستیم از چشم آبی ها ، تنها بخاطر این که چشم های ما سیاه است ، درس بگیریم . حاضر نیستیم آنها معیار های ما را با معیار های خود بسنجند . حاضر نیستیم از منافع ملت خود صرف نظر کنیم ، برای این که آنها را خوشنود کرده باشیم . در سروده هایت به آنها بگو ، تا این را نیک بدانند .
دوستت دارم .
رویت را می بوسم .

من برین باور نیستم که گروهی افراد( ۷/۸ ) تایی در سویه های کلان نقش تعین کننده ای داشته باشند مگر زیرساختهای اجتماعی ضرورتی را چنان بافته باشد که ۷/۸ تای بتواند منادی و مدافع آن باشد.
به دبگرسخن؛ وفتی میتواند ملاعمر حضوریابد که پیشاپیش زمینه های فرهنگی ٬ اجتماعی ٬سیاسی مستعد چنین ظهوری باشد....
این سود است که بوش و گروهش را در گرو دارد وکام خود فروبرده است . این موجودیت اجتماعی بوش است که شعوراجتماعیش را تعین میکندنه برعکس. این یک رونداجتناب پذیر تاریخی است وبارها - بگونه خونین ومضحک تاریخ شاهد تکرارانست... اگر جای بوش تو باشی ویامن . وقتی اقتدار بی اندازه شد مهارش از دست ادمی در میرود
وهمان آش و همان کاسه و همان فرعون شدن هاست بوش درواقع یک کرکتر است نه یک شخص ....
یکی از راه های کنترول از بیرون گسترش حوزه های لیبرالی و توزیع وتقسیم قدرت است . اینجاه بحث وسوسه ها درون انسان و نظارت قایم خدا درمرکز وجود نیست . خصوصیت جامعه باز وصنعتی این است که همه چیز ش بر بنیادعقلانیت ویرنامه ریزی شده است . احنمال اینکه یک فرد وگروهش بتواندبرای همیش جهان را فریب دهدبسیار اندک است. طبعیت دروغ ونیرنگ باعقل سازگارر نیست ... بوش و گروهش تاوان حماقتهای کوتاه مدتش را درپرداخت درازمدت بازداده است!
اما بد ی هایش راکه گفتیم خوبی هایش هم به نظرم این است که بورژواری بیخ وبنیاد اشرافیت وروحانیت و همه ای سازواره های قرون اوسطایی برهم میزند و عصای موسا را به چارلی چاپلین میدهد که بخندیم!
به هرحال نکات را که به شعر اشاره رفتید مد نظرم دارم . ممنون کابلی عزیز.

سمانه 1386,01,14 ساعت 10:34 ق.ظ http://samanehzamani.blogfa.com/

ممنون که پل میزنید میان گنگی ما و واژه های خموش

عیدتان مبارک

سمانه جان.
ممنون حضور عطرآگین شما.
شعرهایت را به اندازه - بانو ٬اهورا...و -دوست میدارم
هرجند از طول چندانی برخوردارنیستند - اما؛ ازعمق تا بخواهی بهره ور اند.
راستش گاهی میروم - میخوانم بی آنکه به ته برسم-.

بازهم
عید مبارکت باد.

شبگرد 1386,01,14 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.c-g.blogfa.com

مابقی سال برایتان همواره با بهروزی شادکامی ... و افتخار خواندن قلمتان با ما
و ممنون از برگردان جملات زیبایی که برایمان مات بود ..

سلام
با شما از خانه پیام آشنا شدم
با یک شعر به روزم و منتظر

بیرار 1386,01,15 ساعت 12:14 ب.ظ

گویی از بالکنی پرتاب شده است.... همو چیز نباشه که سر تناب همسایه در منزل پایین بند امده بود؟؟؟؟؟

ههههههههههههه!!!!!

به بیرار 1386,01,15 ساعت 03:55 ب.ظ

ههههههههههههههههه
زمانی لباس خانمرا باد از روی طناب بلاک های تهیه مسکن میبرد و مسوول بلاک با همسایه ها جلسه میکنند و میگن حالا چه کنیم. مرد میگه اگه به خود بگیرم .... زنم بوده اگر نگیرم ۲ متر پارچه بوده.
داوود عزیز با عرض معذرت از نوشتن این درینجا.

بیرار کجایی؟
جواب بده!

طلوع 1386,01,16 ساعت 11:52 ق.ظ http://tolooeno2.blogfa.com

سلام
در طلوع نو هدیه ای برای شما هم هست سری بزنید!

او را نمی شناختم . حالا شناختم .

آزاد 1386,01,16 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.rooz-nevesht.blogfa.com

سلام دوست گرامی...
از به یاد آوری اشعار شعاران بزرگ جهان از شما تشکر می کنم...شاعران بزرگ با اشعارشان به زندگی آینده ی مردم نقش می دهند...البته این اولین باری است که نام این شاعر را می شنوم.. شاید این شاعر در زمان خودش شناخته نبود و بعد از مرگ شناخته شد..به امیدیدار..آزاد....

آزاد 1386,01,17 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.rooz-nevesht.blogfa.com

سلام دوست گرامی...
از شما به خاطر بیاد اوری شعر های شاعران بزرگ سپاسگذارم....امیدوارم موفق باشید....همیشه انسان های بزرک را بعد از مرگ انها می شناسند...به امید دیدار..آزاد

تمیم حمید 1386,01,17 ساعت 04:50 ق.ظ http://turqouis.persianblog

درود!

سلام تمیم عزیز.
خوبی؟

[ بدون نام ] 1386,01,17 ساعت 08:43 ق.ظ

بیار نی کدام تا تازه اش را..اگه داری ..اگه نداری که ما دگه نیاییم... د کافر خانه

مسلمان جان !
قهرنشو ... حوصله... تا فردا این شاخه سبزو تازه خواهدشد.

هیچ .. گاه ...نن
کسی ر ا دوست ؟
کاش خودم می دانستم
که بگویم ،
کاش فرصت بود ،
کاش به ... تو
می گفتم ،
بهروای ، درباری ...
سوززز ، ویلوووووون ، بنواززززز
پردهای پایین ،
زیل ...
سا ، نی ، ده ، په ،
مه ، گه ، سا .
وقتی که سر کردی بنواز ،
ساز .

سیما سلطانی 1386,01,22 ساعت 10:45 ق.ظ http://zanidan.blogfa.com

سلام دریاباری عزیز
می آیی و می روی
بیشتر بیا
و بیشتر بمان
و بیشتر بنویس

منتظر دریافت نظرات ارزشمندتان هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد