پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

انگار

گنجشکان   

به سرفه های پیهمم پروا نکردند 

گویی میدانند 

برگ وباغ ام نیست

 

 

  

.

 

 

 

نفس

 

درسبد چشمهایم

انتظارت را چیده ام.

ودرسراشیب تند ِباد،

صدا میزنم:

 

شاخه ی یک نفس!