پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

.

اگر،بردلت عشقی کشیده ای

قلم ات را درآب بینداز

نشانی انگشتانت نماند!

  

 

.

نظرات 20 + ارسال نظر
احسان 1387,11,27 ساعت 01:23 ق.ظ http://ehsun.blogsky.com

سلام.خسته نباشی.وبلاگ قشنگی داری.یه سر به من بزن اگه دوست داشتی همدیگرو لینک کنیم.بای

سلام ودرود بر شما همدل عزیز
سرود شما را خواندم طرح زیبا با مفاهم عالی قلم تان رسا تر باد.

۳۰ میرنوف 1387,11,27 ساعت 01:01 ب.ظ

فک . این مامای ناصر بود که دیشب ما را از چهار راهی خیام در دوزخ آورد تا خانه . گفت فرق نمی کنه ، اگر نباشه . چهل یورو و نیم بوتل دادیم .
اگر بخواهی ، ما چهار بلا ، خدای کانادا ،
در خدمتیم فردا لالا .
زیاد به خودت سخت نگیر ، سه ، چهار ماه بعد ، کابل وطن ماست .

سلام ! خوبید ؟ باز هم مثل همیشه زیبا و د لنشین ، موفق باشید . در ضمن می توانید وب مرا از طریق موزیلا نگاه کنید.mozilla fire fox

مهرداد 1387,11,27 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام اوستاد گرامی
همه خوبند سلامت باشید
همان سیف الدین درست است.
من سلام های شما را می رسانم و ایشان هم سلام می رسانند
شعر ساده و عمیقی بود. اما به نظرم این که را بردارید بهتر است و همچنان انگشتایت را انگشتانت کنید. گمانم اشتباه تایپی باشد.

مهرداد عزیز
ممنون ...
انگشتایت/ گفتار عامیانه است. شاملو نیز بکاربرده است...
بازهم پیشنهاد شما روی چشم!...
بادرودواحترام
دریاباری

قلمت را،درآب بینداز

اثرانگشتانت نماند!
.
.
.
شعر زیبایی بود
بر دلم نشست...

. 1387,11,28 ساعت 12:09 ق.ظ

زیبایی ست این شعر!

سلام دریاباری گرامی!
این شعر واقعاْ زیباست. من از این دست کار ها را زیاد دوست دارم. زنده باد!
من هم دو غزل نو دارم.

یسنا 1387,11,28 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.brgasht.blogfa.com

سلام دریا باری فرزانه
خیلی خشنودم که برای دیدن پلک سوم شب پلک می زنم
شعرها خیلی جالب است
اما با این نقطه گذاری موافق نیستم

زبیرهجران 1387,11,29 ساعت 06:49 ق.ظ

سلام دریا باری عزیز ...
کم اما محکم !
خوبی؟
امروز منتظرم عزیز
با ارادت

تمیم حمید 1387,11,29 ساعت 07:19 ق.ظ

درود بر دریاباری عزیز!
امید صحت مند باشید.

سورنا 1387,11,30 ساعت 07:27 ق.ظ

سلام استاد!!!
برگشت قشنگی بود کیف کردیم
ما که یک عمر انتظار آمدنتان را کشیدیم

لاله خاتون 1387,11,30 ساعت 01:49 ب.ظ

قلم اما نشانش را بر دلش داغ زده

وووووووووووودکا 1387,12,01 ساعت 12:34 ب.ظ

چهار ، پنج ، پنجابی پدر لعنت ...
نشه ، کباب ها را خورده ، مست .
مایکل گفت :
« زور دست »
بیا داکتر
گفتم : هزار دالر شرط
پیراهن را کشیدی ، مساژ ساعد و بازو
ده تمام چرکیزوفکسی ماسکو مالوم است
طرف ، قر گفت .
نه زد .
پس پس رفت .
مایکل گفت : ده کلنگک بردی ،
میباختی اگر میزدی داکتر
هاهاهاااا
ما که بردیم ،
میخواهی بیا تو بزن

Shiva 1387,12,01 ساعت 11:45 ب.ظ http://Kaboos64

Tamame lahzehaye saadat midanestand dast haye man viran khahad shod... Be ghalame man sar bezan

سورنا 1387,12,02 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام استاد!
همین دیروز از خودت بسیار یاد کردیم با هجران و مهرداد و نگاه و دیگر بچه ها
خدا شما را بخیر بیاره کابل که یک کمی بیشتر درد دل کنیم
زنده باد استاد

باهارنارنج 1387,12,02 ساعت 06:20 ب.ظ

خود را در آب بینداز
نشانی قلم در تو مانده

کجایی آب....

حسن 1387,12,13 ساعت 06:27 ق.ظ

سلام
کسی بالای پل در انتظار ات پلک می ریزد
کجایی عزیز؟
خوبی؟
دیروز پریروز و حتی امرزو فقط منتظر بودم پلک هایم ریخت انگار دریا باری گذری از پل نمیکند نمیداند حسن انتظارش ایستاده و گوش به صدای موج ها دارد شاید موج از کنار اش گذشته باشد ...
حالا برای خودت فرقی ندارد که حسن منتظر ات هست یا حسن گوساله یا هرکه خود ات فکر میکنی اما این کار به نقص دو ظرف تمام میشه از یکسو حسن منتظر میمانی و قول محمد است که الانتظار و اشد من القتل و دوم اینکه خودت تا گلو در گناه غرق میشی یا میکن با پیل بازان دوستی یا بناکن خانه ی پهلوی پل!‌بیا گاه گاهی پل بیا منتظر هستم ما سخت نشته نوشیندن معرفتی هستیم که در تو جراین دارد عزیز
فقط همین بود
امروز هم درست ماننده دی و پریروز بالای پل منتظرم اگر نیایی این بار حرفهایم را درخود خواهم بلعید .
خیز در کاسه ی زر آب طربناک انداز
پیش از آنکه شود کاسه ی سر خاک انداز
هستم
بدرود تا درود

سلام بزرگمرد!
کوتاهه ی بی نهایت زیبا بود.
بیا که اولین شنونده ی آهنگ نوروزی باشی.
قربانت

سلام استاد
خود را در آب اندختن هم دل و گرده بکار است

در آب های افغانستان فرق نمیکند

کجاها هستین استاد
خیلی کم نمایید

درود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد