پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

...

 

نفسهای چکیده 

درتنور سرد زندگی 

چه می توان کرد

-وقتی به مرگ گرسنه باشی! 

    

 

 

.

نظرات 34 + ارسال نظر

با سلام
نگاه متفاوت حبیب شوکتی به مجموعه شعر " تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست" اثر داوود ملکزاده / چشم به راه نظر شماست.

مینو نصرت 1388,07,02 ساعت 09:48 ق.ظ

زندگی می دود
ما پشت سرش
او عبور میکند
ما دفن می شوم
سلام

درویش 1388,07,02 ساعت 11:11 ق.ظ http://chakidaha.blogfa

سلام و عرض ادب!
ممنون!
چقدر زیبا نوشته ای!
همیشه نویسا و شاد باشی!

زبیرهجران 1388,07,04 ساعت 11:56 ق.ظ

سلام حضرت دوست ...
نمیدانم چی بگویم شعر که خیلی خیلی زیبا و عمیق بود اما از اینکه در این روز ها بوی غربت از شعرهای تان می آید دلیل اش را نمیدانم
زندگی همین است باید باهش ساخت و نفس کشید
من موافقم که هیچی کرده نمیتوانیم اما از این همه چیز های که در دور و بر ما هست چشم پوشیدن
یاهووووو
به امید دیدار

چه می توانی کرد وقتی از زندگی سیری؟! تنور زندگی را با اشکهایت خاموش کن تا خیانت نکنی به خودت...

زیوری ویژه 1388,07,05 ساعت 07:48 ب.ظ

سلام بر استاد مان

استاد عزیزمان
روزی که به غربت دچار شدی

یاد دلدادگان را هم به غربت بردی

این کاش این غربت متواری میشد
وتو در روح من
لحظه ی هم که میشد

شعر می سرودی

استاد بیروز دارین باشید

طوبی 1388,07,07 ساعت 09:12 ق.ظ http://64takey.blogfa.com

سلام
-
-
-
درتنور سرد زندگی

چه می توانی کرد

-وقتی به مرگ گرسنه ای!

-
-
تاثیرگذاره
-
-
-
بروزم با یه سپید ساده

هارون راعون 1388,07,08 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام عزیز!
نمبرم در تاجیکستان:
۰۰۹۹۲۹۳۵۰۱۸۳۰۷
هر خدمتی باشد بفرما
سبز باشی
قربانت

کمال 1388,07,09 ساعت 08:06 ق.ظ


عجب از دل گرمت !
در الاسکا ، تنور کجا ست ؟
در آتش درونت ، مگر بپزی .

[ بدون نام ] 1388,07,09 ساعت 10:00 ق.ظ

یک حرف سالها به دلم ماندوبرنرفت.

حاجی تنباکو 1388,07,12 ساعت 08:00 ق.ظ

چهار بجه صبح
شریف غزل در Mp3 می شنوی
در پیاده رو ، همین که چهار خایه میروی
پولیس ، نفس از قفست می کشد
بیا ، برو . بخواب
اسپه کوی نینوچی .

حبیب بزرکمهر 1388,07,13 ساعت 09:56 ق.ظ http://mhbm.blogfa.com

سلام

خیلی خواندنی بود


لنگ ات در وب لاکم اضافه شد

درویش 1388,07,13 ساعت 10:42 ق.ظ http://chakidaha.blogfa

سلام آقای دریا باری!
با یک شعر به روزم. منت گذارید!
بدرود!

سپیده 1388,07,14 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.sepideh73.blogfa.com

زیبا بود و عمیق

بیرار 1388,07,14 ساعت 06:00 ب.ظ

زنده یی؟ ههها... زنده باشد لالا... نمبرته بده ...
ازمن است
۰۰۹۹۶۷۰۰۲۲۴۵۵۸

خدا
نه
خداوند کریم
رحیم را بشرماند!
زفتره زفنو!

وحید 1388,07,15 ساعت 04:25 ب.ظ http://lva.blogfa.com

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .

سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]

محمدرضا 1388,07,15 ساعت 04:25 ب.ظ http://lva.blogfa.com

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .

سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]

معصومه احمدی 1388,07,15 ساعت 08:45 ب.ظ

سلام گرامی
شعرهای قشنگی بود
لذت بردم
زنده باشی

سپیده 1388,07,18 ساعت 07:29 ق.ظ http://www.sepideh73.blogfa.com

زیبا بود
سبز باشی و ماندگار

حاجی تنباکو 1388,07,18 ساعت 07:36 ق.ظ

فکر می کنم ستاره ها
گم شده ، کوچ کرده اند
چه ساکت است ، شهر
در طول مسیر ، مجسمه ها پریده رنگ
چند روفته گر
بوی خاکروبه ، تنباکو
گشتی های خسته ، خواب آلود
به هیچ ...
روبرو نشدم
و شب هست ، هنوز
افسوس

شب زده 1388,07,19 ساعت 07:03 ق.ظ

مرسی .
رفتم که بخوابم
چه کار کنم ؟
اسپکوی نی نوچی .

میرا 1388,07,19 ساعت 08:05 ق.ظ http://www.haragiry.blogfa.com

من رو یاد هایکو میندازه شعرهای اینجا

سپیده 1388,07,19 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.sepideh73.blogfa.com

سلام استاد
به روزم اما خیلی تلخ

۳۰ میرنوف 1388,07,20 ساعت 04:35 ق.ظ



به « دریابار » گذر کردم صباحی
بدیدم مرد مستی بی قبایی
نشسته بر ستیغ صخره سنگی
نه پاپوشی نه اندر سر کلاهی
قلندر وار پیاله در کف دست
زمین پیشش بود چون پرّ کاهی
نه آبش میبرد با خود به پایین
نه در پایین بود او را نگاهی
چه صحرایی ، چه خضرایی ، چه درگاهی
دمی آهی ، دمی هایی ، دمی هویی
عجب آمد مرا رقصیدن او
زچرخ پر ستاره هیچ پروایی
گویا خیال عشقبازی دارد امروز
گویی که در بر دارد بلند بالایی
هاتف غیب ندا داد یکی از پس ابر
هر که پیوست به « دریا » بکند هرکاری
فارغ است از غم دوران و جفای یاران
خوشتر ازین گوشه ندارد هیچ شاهی
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذر
دعا بخوان که سفینه رسد لب دریایی
شب آدینه کمال کابلی این واقعه بنوشت
با دستخط و خط و مُهر طغرایی

طوبی 1388,07,20 ساعت 11:29 ق.ظ http://64takey.blogfa.com

نه

دنیا پوست کلفت تر از این حرفهاست

چیزی در شورآباد چشمهای من سبز نمیشود

حتی لبخند تو

که سالهاست

روی عکس های قدیمی ...
-
-
-
سلام
-
-
بروزم

نیم نوشکه 1388,07,25 ساعت 07:44 ق.ظ

چه میگویی ؟
بستر برگ های خزان
پارک شهر
خواب ....
نیمه شب ، باران
چه میکنی ؟
عسس پرسد

درود

عالی بود.

هزاران گل سرخ

حسن 1388,07,27 ساعت 02:48 ب.ظ

سلام به حضرت دریا باری عزیز...
کجایی برادر
چرا شعر تازه نمیگذاری همه چیز خوب است؟
من همیشه بالای پل منتظر ات هستم آرزومندم بیایی
دنیایت پر شعر باد

لالا 1388,07,27 ساعت 06:36 ب.ظ

کجایی کافر..... گم شدی کت تلفون ملفون... نمره ته بته

امید 1388,07,28 ساعت 07:05 ق.ظ http://human-like.persianblog.ir/

سلام
امیدوارم خوب باشید.
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید.

حاجی تنباکو 1388,07,28 ساعت 10:07 ق.ظ

اریکن در پشت کلکین ، زنگ دروازه ات کار نمیته .
سویتا دختر همسایه گفت :
آریکین از مه گرفته ، ماه هاست پیسه برق نداده .
همرای ناصر و لندهورها ، گمه .
زیر باران ، با خلطه چیس و چکه ؟!
خدا یارت باشه .

سپیده 1388,07,30 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.sepideh73.blogfa.com

سلام
صدای تیشه فرهاد از بیستون می آید ....
سبز باشید و ماندگار [گل]

دختری که سلام نمیکنه 1388,07,30 ساعت 09:54 ب.ظ

من به تو گرسنه ام!!
بمیرانم!!!

سلام و عرض ادب بر شما دریا باری عزیز و گرامی :
امید وارم صحت و سلامت باشید سروده زیبای تان را خواندم لذت بر م با سروده تازه حضور تان را گرامی میدارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد