سلام حضرت دوست ... نمیدانم چی بگویم شعر که خیلی خیلی زیبا و عمیق بود اما از اینکه در این روز ها بوی غربت از شعرهای تان می آید دلیل اش را نمیدانم زندگی همین است باید باهش ساخت و نفس کشید من موافقم که هیچی کرده نمیتوانیم اما از این همه چیز های که در دور و بر ما هست چشم پوشیدن یاهووووو به امید دیدار
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]
فکر می کنم ستاره ها گم شده ، کوچ کرده اند چه ساکت است ، شهر در طول مسیر ، مجسمه ها پریده رنگ چند روفته گر بوی خاکروبه ، تنباکو گشتی های خسته ، خواب آلود به هیچ ... روبرو نشدم و شب هست ، هنوز افسوس
به « دریابار » گذر کردم صباحی بدیدم مرد مستی بی قبایی نشسته بر ستیغ صخره سنگی نه پاپوشی نه اندر سر کلاهی قلندر وار پیاله در کف دست زمین پیشش بود چون پرّ کاهی نه آبش میبرد با خود به پایین نه در پایین بود او را نگاهی چه صحرایی ، چه خضرایی ، چه درگاهی دمی آهی ، دمی هایی ، دمی هویی عجب آمد مرا رقصیدن او زچرخ پر ستاره هیچ پروایی گویا خیال عشقبازی دارد امروز گویی که در بر دارد بلند بالایی هاتف غیب ندا داد یکی از پس ابر هر که پیوست به « دریا » بکند هرکاری فارغ است از غم دوران و جفای یاران خوشتر ازین گوشه ندارد هیچ شاهی خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذر دعا بخوان که سفینه رسد لب دریایی شب آدینه کمال کابلی این واقعه بنوشت با دستخط و خط و مُهر طغرایی
اریکن در پشت کلکین ، زنگ دروازه ات کار نمیته . سویتا دختر همسایه گفت : آریکین از مه گرفته ، ماه هاست پیسه برق نداده . همرای ناصر و لندهورها ، گمه . زیر باران ، با خلطه چیس و چکه ؟! خدا یارت باشه .
با سلام
نگاه متفاوت حبیب شوکتی به مجموعه شعر " تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست" اثر داوود ملکزاده / چشم به راه نظر شماست.
زندگی می دود
ما پشت سرش
او عبور میکند
ما دفن می شوم
سلام
سلام و عرض ادب!
ممنون!
چقدر زیبا نوشته ای!
همیشه نویسا و شاد باشی!
سلام حضرت دوست ...
نمیدانم چی بگویم شعر که خیلی خیلی زیبا و عمیق بود اما از اینکه در این روز ها بوی غربت از شعرهای تان می آید دلیل اش را نمیدانم
زندگی همین است باید باهش ساخت و نفس کشید
من موافقم که هیچی کرده نمیتوانیم اما از این همه چیز های که در دور و بر ما هست چشم پوشیدن
یاهووووو
به امید دیدار
چه می توانی کرد وقتی از زندگی سیری؟! تنور زندگی را با اشکهایت خاموش کن تا خیانت نکنی به خودت...
سلام بر استاد مان
استاد عزیزمان
روزی که به غربت دچار شدی
یاد دلدادگان را هم به غربت بردی
این کاش این غربت متواری میشد
وتو در روح من
لحظه ی هم که میشد
شعر می سرودی
استاد بیروز دارین باشید
سلام
-
-
-
درتنور سرد زندگی
چه می توانی کرد
-وقتی به مرگ گرسنه ای!
-
-
تاثیرگذاره
-
-
-
بروزم با یه سپید ساده
سلام عزیز!
نمبرم در تاجیکستان:
۰۰۹۹۲۹۳۵۰۱۸۳۰۷
هر خدمتی باشد بفرما
سبز باشی
قربانت
عجب از دل گرمت !
در الاسکا ، تنور کجا ست ؟
در آتش درونت ، مگر بپزی .
یک حرف سالها به دلم ماندوبرنرفت.
چهار بجه صبح
شریف غزل در Mp3 می شنوی
در پیاده رو ، همین که چهار خایه میروی
پولیس ، نفس از قفست می کشد
بیا ، برو . بخواب
اسپه کوی نینوچی .
سلام
خیلی خواندنی بود
لنگ ات در وب لاکم اضافه شد
سلام آقای دریا باری!
با یک شعر به روزم. منت گذارید!
بدرود!
زیبا بود و عمیق
زنده یی؟ ههها... زنده باشد لالا... نمبرته بده ...
ازمن است
۰۰۹۹۶۷۰۰۲۲۴۵۵۸
خدا
نه
خداوند کریم
رحیم را بشرماند!
زفتره زفنو!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن[بوسه][گل]
سلام گرامی
شعرهای قشنگی بود
لذت بردم
زنده باشی
زیبا بود
سبز باشی و ماندگار
فکر می کنم ستاره ها
گم شده ، کوچ کرده اند
چه ساکت است ، شهر
در طول مسیر ، مجسمه ها پریده رنگ
چند روفته گر
بوی خاکروبه ، تنباکو
گشتی های خسته ، خواب آلود
به هیچ ...
روبرو نشدم
و شب هست ، هنوز
افسوس
مرسی .
رفتم که بخوابم
چه کار کنم ؟
اسپکوی نی نوچی .
من رو یاد هایکو میندازه شعرهای اینجا
سلام استاد
به روزم اما خیلی تلخ
به « دریابار » گذر کردم صباحی
بدیدم مرد مستی بی قبایی
نشسته بر ستیغ صخره سنگی
نه پاپوشی نه اندر سر کلاهی
قلندر وار پیاله در کف دست
زمین پیشش بود چون پرّ کاهی
نه آبش میبرد با خود به پایین
نه در پایین بود او را نگاهی
چه صحرایی ، چه خضرایی ، چه درگاهی
دمی آهی ، دمی هایی ، دمی هویی
عجب آمد مرا رقصیدن او
زچرخ پر ستاره هیچ پروایی
گویا خیال عشقبازی دارد امروز
گویی که در بر دارد بلند بالایی
هاتف غیب ندا داد یکی از پس ابر
هر که پیوست به « دریا » بکند هرکاری
فارغ است از غم دوران و جفای یاران
خوشتر ازین گوشه ندارد هیچ شاهی
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذر
دعا بخوان که سفینه رسد لب دریایی
شب آدینه کمال کابلی این واقعه بنوشت
با دستخط و خط و مُهر طغرایی
نه
دنیا پوست کلفت تر از این حرفهاست
چیزی در شورآباد چشمهای من سبز نمیشود
حتی لبخند تو
که سالهاست
روی عکس های قدیمی ...
-
-
-
سلام
-
-
بروزم
چه میگویی ؟
بستر برگ های خزان
پارک شهر
خواب ....
نیمه شب ، باران
چه میکنی ؟
عسس پرسد
درود
عالی بود.
هزاران گل سرخ
سلام به حضرت دریا باری عزیز...
کجایی برادر
چرا شعر تازه نمیگذاری همه چیز خوب است؟
من همیشه بالای پل منتظر ات هستم آرزومندم بیایی
دنیایت پر شعر باد
کجایی کافر..... گم شدی کت تلفون ملفون... نمره ته بته
سلام
امیدوارم خوب باشید.
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید.
اریکن در پشت کلکین ، زنگ دروازه ات کار نمیته .
سویتا دختر همسایه گفت :
آریکین از مه گرفته ، ماه هاست پیسه برق نداده .
همرای ناصر و لندهورها ، گمه .
زیر باران ، با خلطه چیس و چکه ؟!
خدا یارت باشه .
سلام
صدای تیشه فرهاد از بیستون می آید ....
سبز باشید و ماندگار [گل]
من به تو گرسنه ام!!
بمیرانم!!!
سلام و عرض ادب بر شما دریا باری عزیز و گرامی :
امید وارم صحت و سلامت باشید سروده زیبای تان را خواندم لذت بر م با سروده تازه حضور تان را گرامی میدارم.