گنجشکان
به سرفه های پیهمم پروا نکردند
گویی میدانند
برگ وباغ ام نیست
.
درسبد چشمهایم
انتظارت را چیده ام.
ودرسراشیب تند ِباد،
صدا میزنم:
شاخه ی یک نفس!