زنگ در!
بازمیکنی
نشانیی را ازتومیپرسد.
میگویی:نمیدانم...
وبازمیگردی
بارویای که در خواب اش نبوده ای!
.
من وتو
سالها آتش گرفته ایم
بی آنکه گرم بگیریم!