تورا٬
زیسته ا م
تو درمن
چنان ای که خورشید درزیرخاکسترماه
که امید درعمق رویاء
که دریا ....
تورا٬
گریسته ام
شانه برشانه ی ابرشبانگاه
- صدا میزند یوسف ِ دربن چاه -
تورا٬
زیستم
زلیخا ،
زلیخا !
یاردیرینه !
ای نگاهت گرمگاه ی - روزآدینه -
بخت چشمانم دورافتاده ازخورشید
- سایه ات خوابیده درسینه -
- شوربارانها -
ماندگارلحظه ای سبزبهارینه
خشک شد رگهام
درغروب سردآیینه -
وقت همیاریست....
ای تمام زندگی نذرات
- میآیی - نه !