-
[ بدون عنوان ]
1390,10,07 23:35
تو را قطع نه؛ باریشه هایت ازمن گرفته اند. ارآنرو؛ دل ِ خاکیم چاک،چاک است! .
-
به:بهمن گرامی
1390,03,01 10:40
ای آن که برای خاری دلت میخلد چگونه در غمی کوه خاموشی!؟ .
-
[ بدون عنوان ]
1390,02,27 09:35
من به هندوکش باوردارم بی انکه به هیچ پستی بگویم تو بلندی .
-
..
1389,11,12 12:47
در،زندگی ات هرکه هرنقشی داشته باشد یادت نرود بازیگراصلی نمایش تویی!
-
...
1389,09,19 23:26
خوشا که باریدی چقدر،تشنه ات بودم! ناگه به تمامی نوشیدمت آرام ،آرام درمن جاری شدی ... وهرچند به سختی نفس میکشم اما دوست دارم -همچنان- باتو بپیچم
-
[ بدون عنوان ]
1388,12,02 03:28
بر گی سبز پیچیده درخمی نبودن ات. تو،که بهاری نداشتی بگو:ماجرا، ازچه قراراست!
-
..
1388,11,26 01:07
زنگ در! بازمیکنی نشانیی را ازتومیپرسد. میگویی:نمیدانم... وبازمیگردی بارویای که در خواب اش نبوده ای! .
-
...
1388,11,15 00:54
من وتو سالها آتش گرفته ایم بی آنکه گرم بگیریم! .
-
.
1388,09,02 14:41
درختی درهوای سرد نشسته زرد. ای بهار بازگرد! .
-
.
1388,08,01 11:07
برای برگهای زرد گنجشکی نمیخواند پاییز است! .
-
...
1388,06,31 21:54
نفسهای چکیده درتنور سرد زندگی چه می توان کرد -وقتی به مرگ گرسنه باشی! .
-
...
1388,05,04 10:47
بی تو درهزارلا،خاموشی بودم - شکفتن ات لبخند را شورات ترانه را به من آموخت - تو لبخندوترانهء منی ای گل سرخ! ای سبزدرتنهایی ام! .
-
...
1388,02,24 12:09
من و درخت ساحلی جدا جدا نشسته ایم .... وسایه های ما درآب باهم اند. .
-
پس ازتو
1388,01,13 12:18
با تو شباروزساده ی داشتم تاریخم ازهجرتو آغازید! .
-
...
1387,12,17 19:10
چراغی -بی چتر - زیرباران . اوه! تویی این- تویی- درحیاطِ دلم. .
-
...
1387,12,12 18:12
شب ستاره میکشم روز،پاک میکنم زندگی: مشق کودکانه ی ست! .
-
..
1387,12,02 20:36
روزگارم ابری ست سایه ام -حتا-کنارم نیست! .
-
.
1387,11,27 00:58
اگر،بردلت عشقی کشیده ای قلم ات را درآب بینداز نشانی انگشتانت نماند! .
-
...
1387,10,15 22:43
غروبِ پاییز کلاغی -روی شاخه ی درختِ ب اژگون- چیغ میکشد! .
-
..
1387,09,05 00:09
می پرسی:کی به دنیا آمده ای؟ -بانخستین اشگ برچشمان تو! .
-
غزلواره
1387,08,19 22:36
خوابت سپیده دم شدو درمن عبورکرد شبهای بی تو طی شده را، غرق نور کرد . جبریل چشم های تو، آمد به دیدنم پیغمبری به یمن دعایم،ظهور کرد! . دستم نبود گرچه سزاوارخواهشی لطف تو، دستهای مرا پر غرور کرد . یک حرف سالها به دلم ماندوبرنرفت ازشرم آنکه بی ادبی در حضور کرد!. .
-
۲۴
1387,05,12 18:20
پرندگان از بیداد تفنگ گذشتند، چشمه ها ازجفای سنگ تو درگیرچه مانده ای -ای دل ِ تنگ!
-
۲۲
1387,05,02 15:11
به سیبی سنگ زدم سرش را دربین دستان سبزش گرفت.... وچیزی نگفت.
-
۱۹
1387,04,16 17:37
برای رسیدن به قله چرندگان ازپستی می آغازند پرندگان ازاوج.
-
ا...
1387,03,22 16:03
دوست دارم با موج ها همسفر شوم اما نه باموج خون هم نوعانم با موج چشمان تو
-
۱۶
1387,03,07 13:15
بیا به تماشای قاصدکها، برویم پیش ازآنکه باد تاراج شان کرده باشد!
-
انگار
1387,02,11 23:37
گنجشکان به سرفه های پیهمم پروا نکردند گویی میدانند برگ وباغ ام نیست .
-
نفس
1387,02,02 12:38
درسبد چشمهایم انتظارت را چیده ام. ودرسراشیب تند ِباد، صدا میزنم: شاخه ی یک نفس!
-
چنار
1387,01,09 23:50
چناری را کنار برکه با تبرکشتند آب ازاب تکان نخورد!
-
شکارچی
1387,01,06 13:33
شکارچی مکث ِکرد - دربرابر کبوترقشنگ- نفهیمدم خاطره پرنده بود یا فشنگ!